مؤلف: محمدرضا افضلی




 

پاک بنّایی که بر سازد حصون *** در جهان غیب از گفت و فسون
بانگ در دان گفت را از قصر راز *** تا که بانگ وا شده است این یا فراز
بانگ در محسوس و در از حس برون *** تبصرون این بانگ و در لاتبصرون
چنگ حکمت چون که خوش آواز شد *** تا چه در از روض جنت باز شد
بانگ گفت بد چو در وا می‌شود *** از سقر تا خود چه در وا می‌شود
بانگ در بشنو چو دوری از درش ***‌ ای خنک او را که وا شد منظرش

مولانا زبان به ستایش پروردگاری می‌گشاید که قدرت او در باطن بندگان آثار شگرفی دارد. پروردگار همان پاکیزه معماری است که می‌تواند در عالم غیب از سخنان و گفته‌ها دژهایی استوار بسازد. سخن را به منزله‌ی صدای درِ قصرِ اسرار بدان. حال دقت کن که آیا آن سخن، صدای باز شدن درِ اسرار الهی است یا صدای بسته شدن آن. صدای در، احساس شدنی است، ولی درِ اسرار الهی ورای حواس است. این صدا را احساس می‌کنید، ولی درِ اسرار الهی را نمی‌بینید. وقتی که چنگ اصحابِ حکمت خوب به نوا درآید، باید دید که کدامین در از درهای باغ بهشت باز شده است؟ دهان عارف مانند دری از درهای بهشت است، وقتی به سخن باز می‌شود اشجار و اثمار حکمت و معرفت نمایان می‌گردد. حال وقتی که بانگِ سخنان ناپسند به ظهور می‌رسد، باید دید که کدامین در از درهای دوزخ باز می‌شود؟ حال که از در جهنم دوری، صدای آن را بشنو. خوشا به حال کسی که چشم باطنی‌اش گشوده است. دهان جهّال مانند درِ جهنم است و سخنان جگر سوز آنان غوغا برپا می‌دارد. لذا کسی که دیده‌ی باطنی داشته باشد از زبان آتشین و کژدم‌آسای آنان عبرت می‌گیرد و به سخنان حق و صواب می‌پردازد.
$ علم و معرفت دریایی بی‌کرانه

علم دریایی است بی‌حد و کنار *** طالب علم است غواص بحار
گر هزاران سال باشد عمر او *** او نگردد سیر خود از جست‌وجو
کان رسول حق بگفت اندر بیان *** این که منهومان هما لا یشبعان
طالب الدنیا و توفیراتها *** طالب العلم و تدبیراتها
پس درین قسمت چو بگماری نظر *** غیر دنیا باشد این علم‌ای پدر
غیر دنیا پس چه باشد آخرت *** کت کند زین جا و باشد رهبرت

طالب معرفت همواره در سیر و سلوک است و پس از وصال حق نیز سایر در دریای هستی مطلق است. شناخت و دانش، دریایی نامحدود و بی‌کرانه است و جوینده آن به مثابه غواص دریاهاست. اگر جوینده‌ی دانش و بینش، هزاران سال هم عمر کند از جست‌وجوی دانش و علاقه به دانش اندوزی سیر نمی‌شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیان این مطلب فرموده است: «منهومان لایشبعان، طالب الدنیا و طالب العلم؛ دو گرسنه‌ای که سیری ناپذیرند، خواهان دنیا و زخارف آن و خواهان دانش و اندیشه‌های آن است». پدرجان! اگر خوب به تقسیم‌بندی دقت کنی خواهی یافت که علم آخرت غیر از علم دنیاست. آن علم اعلی و این علم ادنی است. پس غیر دنیا آخرت است؛ یعنی هر چیزی که علم دنیوی نباشد، قطعاً علم اخروی است و علم اخروی تو را از جایگاه تنگ دنیا می‌کَند و راهبرت می‌شود.

منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.